متن آهنگ اسیر پویا بیاتی
مرا می سپاری به دست خیابان قدممیزنم من در آغوش باران
غم من غم تو غم روزگاران بی تو باران
نفس میکشم در هوای جدایی جدا ماندم از بگو پس کجایی
کجایی که یک شب به خوابم بیایی پس کجایی پس کجایی
من اینجا به بغض شبانه دچارم به یک حسرت عاشقانه دچارم
به بیرحمی این زمانه دچارم بیقرارم
مخواه اینکه از تو دل ازرده باشم به دل کندن از تو قسم خورده باشم
زمانی جدا شو که من مرده باشم مرده باشم .
تو با من چه کردی که بی تو اسیرم که بی تو به بیراهه خورده مسیرم
من از هر چه غیر از هوای تو سیرم ناگزیرم
حواست به قلب منه خسته باشد به این بی نوای زبان بسته باشد
صدا کن دلم را که نشکسته باشد خسته باشد
خسته باشد خسته باشد
من اینجا به بغض شبانه دچارم به این حسرت عاشقانه دچارم
به بی رحمی این زمانه دچارم بی قرارم
مخواه اینکه از تو دل ازرده باشم به دل کندن از تو قسم خورده باشم
زمانی جدا شو که من مرده باشم مرده باشم